جدول جو
جدول جو

معنی پرت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پرت کردن
دور افکندن، انداختن کسی یا چیزی از بالا به پایین یا از جایی به جای دیگر
تصویری از پرت کردن
تصویر پرت کردن
فرهنگ فارسی عمید
پرت کردن
(وَءْطْ)
بقوّت افکندن.
- پرت کردن حواس کسی را، حواس او را مختلط کردن
لغت نامه دهخدا
پرت کردن
حواس کسی را مختلط کردن
تصویری از پرت کردن
تصویر پرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پرت کردن
((پَ کَ دَ))
دور انداختن، فکر کسی را منحرف کردن
تصویری از پرت کردن
تصویر پرت کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرچ کردن
تصویر پرچ کردن
کوبیدن و پهن کردن سر میخ که از یک طرف تخته یا چیز دیگر بیرون آمده باشد، پرچیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پست کردن
تصویر پست کردن
پایین آوردن، فرود آوردن، پایمال کردن، خوار کردن، زبون کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت کردن
تصویر پشت کردن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هرت کردن
تصویر هرت کردن
کشیدن آش یاغذای مایع دیگر ازکاسه یاقاشق بدهان باصدای اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت کردن
تصویر پشت کردن
روی بر گردانیدن، گریختن، فرار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست کردن
تصویر پست کردن
فرود آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرست کردن
تصویر پرست کردن
پرستنده کردن: (وندر رضای او گه و بیگه بشعر زهد مر خلق را پرست کنم علم و حکمتش) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
فرو بردن میخ در چیزی و سر آنرا با چکش و مانند آن کوبیدن و پهن کردن محکم کردن چیزی در چیزی مانند میخی که در تخته زنند و دنباله آنرا از جانب دیگر خم دهند و محکم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخت کردن
تصویر پخت کردن
پختن طبخ کردن (این نانوایی پخت نمی کند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخت کردن
تصویر پخت کردن
((پُ. کَ دَ))
پختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پست کردن
تصویر پست کردن
((پَ کَ دَ))
کشتن، نابود کردن، شکستن، ویران کردن، دور کردن، تهی کردن
فرهنگ فارسی معین
((پَ. کَ دَ))
فرو کردن میخ در چیزی و پهن کردن سر یا ته آن بوسیله ضربات چکش به منظور محکم کردن آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
Buck, Jump
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
sauter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
springen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
뛰다 , 점프하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
跳ぶ , ジャンプする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
לקפוץ , לקפוץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
कूदना , कूदना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
melompat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
กระโดด , กระโดด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
прыгать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
springen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
saltar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
saltare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
saltar, pular
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
跳跃
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
skakać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
стрибати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرش کردن
تصویر پرش کردن
zıplamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی